نقد و بررسی بازی Death stranding

راستش را بخواهید نمیدانم چطور در مورد این بازی حرف بزنم، یعنی در مورد این شاهکار حرف بزنم، بازی جدید کوجیما یقینا شاهکار است، اما برای همه مناسب نیست.
بازی از حیث داستان سرایی و شخصیت پردازی بی نقص عمل می کند، موسیقی های دل نشین و فوق العاده زیبایی دارد، نقش آفرینی های عالی دارد، گرافیک فوق العاده و گیم پلی خاص و کم نظیری دارد اما نقص هایی هم دارد که البته در مقابل نقاط قوت آن، کاملا قابل چشم پوشی هستند، به گونه ای که بازی حتی برخی عقاید مهم شما در مورد مرگ و زندگی و.... را نیز به چالش کشیده و تغییر می دهد، شاعرانگی خاصی در رگ های آن جریان دارد و سیستم ساخت و سازی دارد که به مخاطبش اجازه ی رشد خلاقیت او را می دهد
در ادامه با تحلیل داستان بازی که بی شک مهم ترین بخش آن است، نقد را شروع خواهیم کرد.
داستان : داستان این بازی معرکه است، اما برای کسی که آن را درک کند، داستان بازی به قدری عمیق عمیق و احساسی و در عین حال فلسفی بود که پس از اتمام آن مغزم چند دقیقه ای سوت می کشید، و فقط در ذهن خودم استاد کوجیمای افسانه ای را تشویق می کردم، بازی جدید کوجیما همانند دیگر بخش هایش، داستانی بسیار خاص دارد به طوری که هنگام اتمام آن اصلا نمیدانستم داستانی که تمام کردم، شاد بود یا غمگین، خوب تمام شد یا دردناک، اکنون باید دقیقا چه حسی داشته باشم، هیچ یک را نمی دانستم اما یک چیز را خوب می دانستم و آن هم اینکه، این داستان یقینا یک : ( درام فوق العاده، رمز آلودی بی نظیر، علمی تخیلی متفاوت و فرسنگ ها دور از کلیشه های رایج این ژانر و شاهکاری به معنای واقعی کلمه تکرار نشدنی بود
البته جز این هم از عنوانی که کوجیما کارگردانش باشد و اشخاصی چون : ( norman reedus و mads mikelsen و lea seydoux و Margaret qually و lindsay wagner و Nicolas winding refn و Guillermo del toro و tommie earl jenkins و troy Baker ) را در تیم بازیگری خود داشته باشد انتظار نمی رود
در ادامه نگاهی به کارنامه ی کاری درخشان افراد حاضر در پروژه ی ساخت این بازی خواهیم انداخت و سپس نقد را ادامه خواهیم داد
مدز میکلسن : معروف ترین بازیگر دانمارکی و بازیگر نقش هانیبال لکتر در سریال موفق این مجموعه
نورمن ریداس: ستاره ی پر طرفدار سری walking dead
لئا سیدو: بازیگر برنده ی نخل طلا
مارگارت کوالی: بازیگر فیلم جدید تارانتینو یعنی روزی روزگاری در هالیوود
لیندسی واگنر : بازیگر معروف سریال های قدیمی مرد شش میلیون دلاری و bionic woman
تروی بیکر : صداپیشه ی بزرگ صنعت گیم با سابقه ی صداگذاری شخصیت های ماندگاری چون : جوئل در last of us و erron black در سری مرتال کامبت و booker DeWitt در بازی شاهکار bioshock infinite ساخته ی کن لوین افسانه ای
گیرمو دل تورو : کارگردان بزرگ و برنده ی اسکار سینما با سابقه ی کارگردانی عناوینی چون : shape of water و هزار توی پن و پسر جهنمی و حاشیه ی اقیانوس آرام
نیکولاس ویندینگ رفن: کارگردان بزرگ سینما با سابقه ی ساخت فیلماهیی چون برانسون و رانندگی
تامی ارل جنکینز: بازیگر فیلم پاندورا و......
همان طور که دیدید کوجیما تماما افراد مشهور و پر اوازه را برای نقش افرینی در بازی خود برگزیده است و در مورد کیفیت نقش آفرینی ها همین بس که همگی خوب و نقش آفرینی مدز میکلسن در نقش Clifford unger و لیندسی واگنر در نقش amlie و bridget به طرز دیوانه کننده ای عالی هستند و اگر بگویم میکلسن یکی
از سه اجرای برتر تمام دوران حرفه ای اش را در این بازی ایفا کرده و جاودانه شده است، بیراهه نگفته ام.
او چنان عالی نقش کلیف را زندگی میکند که او را در ذهن شما جاودانه میکند، مردی با گذشته ی تاریک و پدری غمگین و .....حالا تا از بحث اصلی دور نشده ایم پرونده ی این مورد را ببندم و همین بس که نقش آفرینی lindsay wagner و mads mikelsen خود به اندازه ی یک شاهکار می ارزند.
حالا صحبت از شخصیت شد، باید بگویم داستان بازی در ظاهر کلیت ساده ای دارد اما به مرور و ملاقات با شخصیت های مختلف، تازه به عمق دیوانه کننده ی آن پی می برید، به طوری که آدم تشنج میگیرد وقتی در در مورد اپیزود سیزدهم یا چهاردهم بازی عمیق فکر میکند و یا در عمق آن عمیق می شود.
البته جدا از کلیت به ظاهر ساده با محوریت اتصال و برقراری اتحاد که در اصل خیلی پیچیده تر از چیزیست که میتوان تصور کرد، عامل دیگری هم وجود دارد که ارزش داستان بازی را از شاهکاری که هست هم بالاتر برده و آن را به یکی از 5 داستان برتر تاریخ ویدئو گیم در نظر بنده رسانده است و آن هم شخصیت پردازی تماما کامل و بی نقص کاراکتر ها با پیش زمینه های داستانی عالی و تامل بر انگیز است، تمام شخصیت ها قابل همذات پنداری اند و در اصل چیزی به نام آنتاگونیست نداریم، بلکه این به نحوه ی بینش ما در مورد اعمال و اهداف کاراکتر ها بر میگردد که در آن لحظه در نظر ما و حتی شخصیت اصلی بازی، خوب یا بد جلوه می کنند، پیش زمینه ی داستانی تمامی کاراکتر های اصلی در کنار خود Sam به همراه نقش آفرینی بی نظیر بازیگر هایشان و ویژگی های اخلاقی و ظاهری معرف هر کدام، همگی بی نظیر و فکر شده کار شده اند.
برای مثال : داستان شخصیت های amlie و cliff و حتی mama یا heart man چنان تاثیری روی شما می گذارد که در صورت دارا بودن تسلط خوب بر زبان انگلیسی و هوش ادراکی بالا، تا مدتها مات و مبهوت عمق آن خواهید شد و در غیر این صورت سردرگم خواهید ماند و مثلا نخواهید فهمید رابطه ی واقعی بین amlie و cliff و bridget و واقعه ی death stranding چیست ولی اگر شرایط بالا را داشته باشید در صحنه ی فوق العاده ی مربوط به کلیف در اواخر بازی و در بیمارستان و یا صحنه ی اعجاب انگیز به آغوش گرفتن amlie در ساحل( جایی شبیه به برزخ در بازی) به بسیاری از راز ها پی خواهید برد و بازی به زیبایی تمام در کنار روایت داستانی احساسی در حد کمال، فلسفه ی مرگ و زندگی و نیز فلسفه چیستی روح و جسم و حدود طبیعت و عالم برزخ و......به طوری عمیق و بی نظیر واکاوی میکند و با کمک کارگردانی بی همتای کات سین ها به دست کوجیما با یک داستان بی ایراد طرفیم.
صحبت از کات سین شد و شایان ذکر است که بازی از دو بخش نسبتا مجزا تشکیل شده، سریالی بی نظیر و فوق العاده فلسفی و احساسی که در قالب کات سین های 11 ساعته بازی که حدود یک پنجم مدت زمان 55 ساعته ی بازی را به خود اختصاص داده است، روایت میشود ( 55 ساعت لذت و مشقت تمام ، هرچند مشقت ها هم برای کسی که بازی را واقعا بفهمد لذت بخش است.) و نیز بخش دوم گیم پلی خلاقانه ی بازی است که داستان به ندرت در قالب آن روایت شده و برخی اشکالات جزئی دارد که برای برسی کامل تر آن، وارد بخش گیم پلی میشویم.
گیم پلی
احتمالا دلیل بسیاری از واکنش های منفی نسبت به بازی، به گیم پلی آن و نیز جو منفی پیرامون آن به علت نشان دادن بخش های کم هیجان آن توسط کوجیما در تور های مطبوعاتی بازی و عدم جذب گیمر های هیجان طلب که قشر وسیعی از گیمر ها را شامل میشوند. اما در کمال تعجب میخواهم به شما بگویم که گیم پلی بازی عالی است، همین ابتدا بگویم که گیم پلی بازی دو ضعف دارد، یکی فیزیک بد موتور سیکلت در نواحی سنگلاخی ک دیگری توزیع بد اکشن در طول بازی به طوری نیمه ی اولیه و حوصله سر بر بودن نسبی آن( البته برای من حوصله سربر نبود اما ممکن است برای برخی ازدوستان باشد) به طوری که نیمه ی اول بازی تقریبا خالی از هر گونه اکشن و نیمه ی دوم آن تعداد زیادی نبرد ها و باس های جذاب با طراحی بی نظیر را یدک می کشد.
البته تمامی این ایرادات بازی باز هم چیزی از خلاقانه و فوق العاده بودن این بخش کم نمی کند، ابتدا از تعاملات آنلاین بازی شروع میکنم، که اگر بازی را متصل به اینترنت تجربه کنید، خواهید توانست از این قابلیت استفاده کنید، شاید کوجیما سبکی جدید خلق نکرده باشد ( که به نظر من کرده است) اما خلاقیت های بیشماری به خرج داده که یکی از آن ها همین تعاملات آنلاین بازی است. مثلا در صحرایی میروید و بار زیادی دارید که کنترل را برایتان سخت می کند و نمی توانید تعادلتان را حفظ کنید، که به پلی می رسید که بازیکنی که قبلا از آنجا گذشته در آن جا ساخته و از آن استفاده می کنید و خود را از دنبال کردن محموله های خود در جریان شدید رودخانه نجات می دهید و سپس به سازنده ی پل لایک می دهید و یا شما در جایی خانه ای، پای ، نردوانی ، طنابی و یا هر چیز دیگری قرار میدهید و دیگران به شما لایک میدهند، با توجه به سیستم ساخت و ساز آسان و جذاب بازی، تمامی این کار ها فوق العاده لذت بخش است. ( حتی ساخت و ساز هم همچون بخش های دیگر بازی به حمل محموله ها به نقطه ی مورد نظر مربوط میشود و بعد از ان که محموله ها را داخل پرینتر سه بعدی قرار دادید، سازه خود اتوماتیک ساخته میشود و سخت ترین بخش آن همین انتقال حجم زیادی از محموله به مکان مورد نظر است. البته برای ساخت سازه های ساده ای مثل نردوان و طناب به پرینتر نیازی نیست و فقط باید محموله ی آن ها را با خود حمل و در مواقع نیاز از آن استفاده کنید) علاوه بر آن، شما میتوانید رد پای دیگر بازیکنان، کمک های آنان( مثلا گلوله و بسته ی احیای نوار سلامت در هنگام باس فایت ها) ، هشدار ها و علائم دیگرشان را ببینید که تمامی این مکانیزم ها به طور عالی پیاده سازی شده اند.
جدا از نیمه ی اول بازی که اکشن بسیار کمی دارد ، سیستم پیاده روی، عبور و حرکت و گان پلی از نیمه ی دوم به بعد که بخش اعظم گیم پلی بازی را تشکیل می دهند، همگی عالی اند و گان پلی بازی هم با آیتم های بی شمارش، عالی ظاهر میشود و تنها ایرادات گیم پلی بازی همان فیزیک بد موتور سیکلت در میان وسایل نقلیه در نواحی سنگلاخی که واقعا عذاب آور است و توزیع بد اکشن است ولی در کل انتقال ها، استراحت و....که اصل گیم پلی بازی هستند، کاملا با کیفیتند، اما همان طور که در ابتدای مقاله هم ذکر کردم، گیم پلی بازی ممکن است به مذاق عده ای خوش نیاید. در ادامه توضیحی در خصوص گیم پلی بازی ارائه خواهم داد و بعد به برسی موسیقی و صداگذاری های بازی خواهیم پرداخت.
توضیح : همانطور که میدانید هدف در دیگر بازی های جهان باز، رفتن از نقطه ی A به نقطه ی B و سپس دیدن یک کات سین و شروع مرحله در محیطی بسته و محدود و در نهایت دیدن کات سینی دیگر و اتمام مرحله است. اما این الگو در death stranding مقداری متفاوت است، این جا شما ابتدا محوله ای را بر می دارید و اگر بتوانید آن را به طور سالم از نقطه ی A به B ببرید، کات سینی میبینید و مرحله پایان می یابد( البته همین انتقال در بعضی از مسیر های دشوار و پیچیده، خیلی هم سخت می شود) در اینجا هدف رساندن و بخش اعظم بازی انتقال بسته ها البته با آزادی عمل کامل و شیوه ی دلخواه است.
موسیقی و صداگذاری :
صداگذاری های بازی با توجه به بازیگران و صداپیشگان تماما حرفه ای و بی بدیل بازی، فوق العاده است، صدای بی بی ( رابطه ی پرداخت شده ی بی بی با سم، خود عالی بوده و جای صحبت دارد) مانند: گریه، خنده و ارتباط برقرار کردن های آن با سم، صدای بی تی ها، باران تایم فال، تمامی کاراکتر ها، اسلحه ها، محیط، برف، برخورد با سنگ و انواع صدا های دیگر که در طول بازی می شنوید، همگی حساب شده و دقیق، صداگذاری شده اند و اصلا حرفی در این زمینه باقی نمی ماند.
البته غیر از این هم از عنوانی که کوجیما نویسنده و کاگردانش باشد انتظار نمی رود، کسی که از هر نقطه ی کار نامه اش هنر می بارد و سابقه ی ساخت شاهکار هایی چون : سری متال گیر و سایلنت هیل ( البته بعضی از نسخه ها) دموی پی تی و شاهکار death stranding را در کارنامه دارد
و اما در مورد موسیقی بازی، شایان ذکر است که کوجیما برای ساختن آن از سه تا از بزرگترین و برترین گروه های موسیقی استفاده کرده و نتیجه چیزی جز یک شاهکار، در نیامده است.
موسیقی بازی در حین کات سین ها، گشت و گذار در دنیای بازی و تمامی لحظه های شیرین و غمبار آن، گوش های شما را نوازش می کند، بازی هم دارای تعداد بسیار زیادی آهنگ دلنشین و با کیفیت نظیر قطعات: ( BB them و asylums for the feeling ) است که همگی در مواقع لازم، حس مرموز و غم و فلسفه و مفاهیم عمیقی که در رگ های بازی جریان دارد، به بهترین شکل القا می کنند و هم تعداد بی شماری موسیقی بدون کلام برای بازی در نظر گرفته شده است، که آن ها هم همگی از کیفیت مثال زدنی بهره می برند و تماما چه در طول کات سین ها و چه در حین انتقال محموله ها، شما را کاملا با با حس عجیب و فوق العاده زیبای جهان death stranding اجین می کنند و کیفیت بی نظیری دارند.
موسیقی های بازی چه در کلام و چه در نوا به خوبی سخنان فلسفی بازی را پوشش داده و مثل مکمل ان عمل می کنند و مفاهیم فلسفی در آن ها غوغا می کند و شما را وادار به فکر کردن در مورد مفهوم آهنگ و سخنانی که در آن بیان شد و چیزی که در جهان بازی گذشت می کند و کاملا حس فلسفی و احساسی بازی را پوشش داده و تشدید می کند.
در ادامه به برسی گرافیک بازی خواهیم پرداخت.
گرافیک
همین اول خیالتان را راحت کنم که گرافیک این بازی، چه در زمینه ی فنی و چه هنری، بی ایراد و و فوق العاده زیبا و کامل است.
بازی هیچ اشکال فنی نظیر باگ، لگ و یا کراش و هیچ مورد آزار دهنده ای ندارد که تجربه ی شما را مختل کند و حتی لودینگ ابتدایی بازی که کمی طولانی است، حوصله ی شما را سر نمی برد و برای بار گذاری این حجم از عظمت بازی، لودینگ ابتدایی نسبتا طولانی، کاملا منطقی است.
اما شگفتی اصلی، گرافیک هنری فوق واقع گرایانه و بی بدیل بازی است، بازی تنوع محیطی و آب و هوایی عالی دارد و سرعت تغییر شکل دادن محیط، در مواقع حمله ی BT ها، قدرت گرافیک بازی را به رخ می کشد.
طراحی ها، نورپردازی ها، رنگ بندی ها، سایه زنی ها و طراحی چهره و لباس شخصیت و بافت های اجزای افراد، بی مبالغه تا این جای نسل بهترین هستند.
طراحی مناطق سرسبز و رود ها و آبشار های جاری در میان ان ها، بی نهایت طبیعی و فوق العاده زیبا گار شده، طراحی خاک قرمز دشت ها و محیط های کوهستانی و برفی، همگی مناظر بی نهایت زیبایی را پدید آورده است، طراحی BT ها هم حرف ندارد.
رزولوشن( resolution ) و کیفیت بافت های بافت های بازی و نزدیکی آن ها به یکدیگر، باور نکردنی است.
طراحی و قاب بندی و گوشه بندی های بازی و در کل تکسچر های آن بی اندازه بی کیفیتند و فیزیک رود ها، تغییرات آن بر اثر فعالیت شما، پاشیدن برف ها زیر چرخ موتور و.....همگی در بهترین حالت ممکن قرار دارند و در کنار آن آنالیز چهره ها فوق العاده است، جزئیات گرافیکی در تمام نقاط بازی، از چهره ها گرفته تا محیط ها و طراحی سلاح ها و وسایل نقلیه در همگی بیداد میکند و در کل گرافیک هنری بازی جدا هنرمندانه ساخته و پرداخته شده و در کنار فوق العاده طبیعی بودن، به طرز غیر قابل وصفی زیباست و در عین حال به طور تشخیص نا پذیر و گاها عذاب آوری، واقع گرایانه است.
طراحی باس های پر تعداد بازی هم همگی به شکل غیر قابل باوری دقیق و خلاقانه انجام شده و اصلا هر یک به تنهایی یک تابلوی نقاشی اند، اصلا کات سین های بازی و جهان آن به گونه ای است که اگر از هر لحظه ی آن عکسی بگیرید و قاب ببندید، تبدیل به یک تابلوی نقاشی بی اندازه زیبا می شود
و لذت مبارزه با باس های متوع بازی هم بماند، راستش گفتی ها در مورد کیفیت و داستان چند لایه و پر مفهوم بازی بسیار است، اما حوصله شما را زیاد سر نمیبرم و مقاله را همینجا تمام میکنم و به سراغ جمع بندی میروم تا بعد بتوانم در سکوت به داستان بازی بیندیشم، مخصوصا دو اپیزود اول و سه تای آخر آن به علاوه ی گذشته ی شخصیت ها.
جمع بندی : این بازی، عنوان خاصی است، در واقع شاهکار خاصی است، اگر گیمری صبور هستید و نیز اهل اندیشه اید و دوست دارید از خلاقیت و داستان بی نظیر بازی در کنار گیم پلی متفاوت و خلاقانه و موسیقی های دلنشین و فوق العاده ی بازی در کنار گرافیک نابود کننده ی آن لذت ببرید و نیز فردی با هوش ادراکی بالا و عاشق تحلیل مسائل عمیق فلسفی در آثار گوناگون و از دوستداران بازی های داستان محور با داستانی احساسی هستید( بازی در حد افسرده کننده و گریه آوری، احساسی است) و دنبال تجربه ای متفاوت هستید و نیز توانایی ارتباط برقرار کردن با گیم پلی آن را دارید، لحظه ای در خرید این شاهکار درنگ نکنید.
اما نه اگر به دنبال چند ساعتی سرگرمی صرف و پوچ و گذراندن وقت هستید، death stranding بازی شما نیست و امثال فورتنایت و کالاف بهتر می توانند شما را سرگرم کنند.
اما اگر به دنبال درک هستید، دنبال فهمیدن چرایی قرمز بودن رنگ آب در ساحل amlie در ابتدای اپیزود سیزدهم، فلسفه ی آن آغوش، ان کودک، گذشته ی او ، چگونگی تبدیل شدن کلیف از پدری فداکار به مردی که فقط دنبال BB ها می گردد، هویت واقعی مادر سم و نقش bridget در گذشته ی او و نیز هزاران چرای دیگر در مورد هارت من و خانواده اش و شیوه ی زندگی اش و هزاران سوال دیگر همراه با شکنجه ی لذت بخش دوستان را تجربه کنید، اگر مرد این میدانید و تحملش را دارید، ان را تهیه کنید، اگر به دنبال داستانی عمیق و احساسی هستید که ذهنتان را به آتش بکشد و از بوی سوختش لذت لذت ببرید و روحتان را با فلسفه اش، املت کند. پس این بازی را بدون اتلاف وقت تهیه کنید اما اگر نه، پس همینجا بیخیال آن شوید.
البته برای تجربه ی این بازی که ریزبینانه فلسفه ی چرخه ی مرگ و زندگی و طبیعت و خیلی چیز های دیگر را برسی میکند، همانطور که قبلا هم گفته شد باید از تسلط مناسب بر زبان انگلیسی و هوش ادراکی بالایی هم برخوردار باشید تا بهتر و بیشتر از آن لذت ببرید، پس اگر تمامی این شرایط و علایق را دارید و یا اصلا فقط دنبال تجربه ای داستان محور و زیبا هستید و توان درک آن را دارید، لحظه ای در تجربه ی دست پخت جدید کوجیما و اولین شاهکار استودیوی تازه تاسیس کوجیما پروداکشنز درنگ نکنید.
با اینکه بازی ایرادات ریزی دارد اما به شخصه چنان تاثیر عمیقی بر من گذاشت و چنان عقاید اساسی من در مورد جهان پس از مرگ و فلسفه ی مرگ و زندگی و دیدگاه هایم را تغییر داد که نمیتوانم به آن نمره ی کامل ندهم و نمره من به آن نمره ی کامل 10 از 10 است.
اگرچه نمیتوان بر شاهکار های ساختار شکن و انقلابی ، چون این بازی ارزش گذاشت و ارزشش را پایین آورد اما حداقل کاری که میتوانم بکنم؟ همین است که به بازی نمره ی کامل دهم و اگر توانش را داشتم نمره ی بیشتری نیز میدادم، پس با توجه به توضیحات و شرایط بالا، اگر دارای موارد ذکر شده می باشید و عاشق مدیوم ویدئو گیم، لحظه ای برای تجربه ی این ابر شاهکار درنگ نکنید.
نقاط قوت : داستان بسیار عمیق و فلسفی و چند لایه به همراه دریایی از احساسات_ موسیقی های دل نشین و واقعا زیبا و سازگار با فضا و حس و حال بازی_ گرافیک نسل نهمی_ گیم پلی خاص با تعاملات آنلاین جذاب و اجازه ی رشد خلاقیت به مخاطب خود_پلات توئیست ( plot twist) فوق جذاب و غیر منتظره ی پایانی
نقاط ضعف : فیزیک بد موتور سیکلت در نواحی سنگلاخی_ توزیع بد اکشن در طول بازی
Score : 10
نوشتن نظر