به قلم: ارمان تبریزی

 

بازی Horizon Zero Down در دورانی راهی بازارهای شلوغ ویدئوگیم شد که یک فرانچایز ‌کاملا جدید نقش‌آفرینی در میان گرداب بزرگ دنباله‌ها، اسپین‌آف‌ها و... شانس بسیار کمی برای موفقیت داشت ولی با این وجود استودیو هلندی گوریلا گیمز (Guerrilla Games) با تلاش و صرف وقت کافی به همه ثابت کرد که هنوز هم می‌توان آی‌پی جدیدی تولید کرد و چه از لحاظ هنری و چه تجاری، قلب مخاطبان را به چنگ آورد.

بر اساس آمار رسمی منتشر شده از سوی سونی، زیرو داون با مجموع 20 میلیون نسخه فروش تا همین امروز و بر روی پلتفورم‌های مختلف، تبدیل به یک موفقیت تجاری شده است و از سویی دیگر این اثر میانگین نمرات بسیار خوب 89 را در متاکریتیک ثبت کرده است که به وضوح حاکی از کیفیت بالای آن است.

اما این بار گوریلا دوباره ریسک کرده و در حالی مجموعه‌ای نوپا را به سمت و سوی فرانچایز شدن برده است که کلمه دنباله به دلیل خیل عظیم دنباله‌سازی‌های بی‌کیفیت در سال‌های اخیر، لکه دار شده است و مخاطبان و منتقدان در مواجهه با دنباله‌ای جدید بسیار سخت‌گیرتر عمل می‌کنند.

انحصاری جدید سونی همین چند وقت پیش عرضه شد و علاوه بر کسب رضایت منتقدان تبدیل به عنوانی شدیدا باکیفیت شد که در ادامه به بررسی موردی و دقیق آن خواهیم پرداخت.

تذکر: بررسی بازی بر اساس نسخه ps5 و با کیفیت 4k و روی تلویزیون oled، صورت گرقته است.

 

منوی ابتدایی بازی

 

داستان: سفر ملکه‌ی کماندار

داستان Forbidden West در حالی شبیه به یکی از همان دنباله‌های تکراری و ضعیف همیشگی شروع می‌شود که مخاطب تا چند ساعت ابتدایی امیدی چندانی به قدرت داستان‌گویی اثر نداشته باشد ولی گوریلا با تمرکز و صبر تمام به آرامی دنیا و شخصیت‌های خود را پردازش کرده و هویت منحصر به فرد هر یک را به آن‌ها می‌بخشد و نتیجه این می‌شود که مخاطب در چند ساعت انتهایی داستان به خود می‌آید و متوجه می‌شود که چقدر از مسیر طی شده و سفری که همراه با ملکه کماندار مجمع قهرمانان سونی طی کرده، لذت برده است.

خط داستانی اصلی بازی با اظافه کردن بعد جدیدی از اهداف شخصی به کاراکتر ایلوی از مقوایی شدن او جلوگیری می‌کند و از آن طرف با فاش کردن بسیاری از راز‌های مهم نسخه قبلی در کنار پلات‌توئیست‌های جذاب و فکر شده که در یک چهارم انتهایی بازی پشت سر هم ردیف شده‌اند به موقع از افتادن به گودال کلیشه و کم‌کاری جاخالی می‌دهد.

شخصیت‌های مختلف اثر از جمله خود ایلوی و به لطف صداپیشگی و اسکن قوی حرکات چهره و بدن در برخی مواقع مهم داستان، حتی بدون دیالوگ و تنها با زبان چهره و بدن قادر به تعامل و بیان احساسات با یکدیگر هستند که این موارد تاثیر به‌سزایی روی قدرت داستان‌سرایی بازی داشته است.

گوریلا با ترسیم دنیای غنی با اسطوره‌شناسی چفت و بست دار و پردازش کاراکتر‌های زنده با دغدغه‌ها و رفتارهای خاص خود، عملا یک پله جلوتر از نسخه قبلی خود قرار می‌گیرد، حال به این ترکیب، پیچش‌های داستانی، اتفاقات و پاسخ‌ها و سوال‌های جدید را هم اظافه کنید که به خوبی متوجه شوید که چگونه هورایزن با وجود شروع کند خود و برخی نقص‌های‌ ریز داستانی، موفق به ارائه چنین قصه جذابی شده است، قصه‌ای که ازقضا به طرز مناسبی روایت شده و مشکل خاصی جدا از ریتم کند موجود در نیمه ابتدایی، متوجه آن نیست.

 

سفری به غرب ممنوعه!

 

هورایزن داستان خود را در مسیری پیش می‌برد که احتمال تبدیل آن به یک سه‌گانه فوق‌العاده باکیفیت وجود داشته باشد ولی مشکلی که وجود دارد این است که ادامه دادن بیشتر خط اصلی فعلی احتمالا منجر به ضعف و زوال آن می‌شود.

فوربیدن وست به عنوان دنباله‌ای لایق، تمام کاری را که یک دنباله ایدئال باید انجام دهد را به انجام می‌رساند، قصه نسخه قبل را تکمیل می‌کند، داستانی مستقل و جذاب را با شخصیت‌ها و داستانک‌های متعدد روایت می‌کند و در نهایت مخاطب را از همین حالا در طب و تاب انتشار نسخه بعدی و فهمیدن ادامه داستان قرار می‌دهد.

مورد دیگری که می‌خواهم در مورد داستان نسخه جدید ذکر کنم، شباهت سیر کلی تحول و تغییرات شخصیت‌ ایلوی در طی دو نسخه هورایزن است که شباهت زیادی با شخصیت اصلی رمان داغ ننگ (Scarlet Letter) اثر ناتانیل هاوثورن دارد.

پروتاگونیست هر دو اثر، دختران طرد شده‌ای هستند که با تلاش و کمک‌های خود به دیگران، احترام و محبت مردم را نسبت به خود مجددا به دست می‌آوردند و به همه ثابت می‌کنند که هیچ برچسب و ادله‌ای نمی‌تواند در مورد یک شخص حکم و قضاوت کند حال چه داغ ننگ باشد یا لقب یتیم بودن و به اصطلاح Outlander بودن.

سیستم مکالمات و دیالوگ‌نویسی بازی پیشرفت زیادی نسبت به نسخه قبلی کرده و به مراتب طبیعی‌تر، جذاب‌تر و حرفه‌ای‌تر از نسخه پیشین شده است که همین نکته از مواردی است که باعث می‌شود داستان و شخصیت‌ها به نظر مخاطب تصنعی نرسند و در نتیجه اشتیاق بیشتری به پیگیری و دنبال کردن قصه را در او بر می‌انگیزد.

فوربیدن وست در برخورد با قهرمان مونث خود، موضع نسبتا متعادلی را پیش می‌گیرد و گرفتار چندی از معضلات اخیر انواع مدیوم‌های هنری و تجاری، نمی‌شود.

شخصیت‌های هورایزن سعی می‌کنند نه با در آوردن ادا و اطوار سوپر هیرو‌ها و آرنولدها و نه با جذابیت ظاهری خود مخاطب را جذب کنند، بلکه تلاش می‌ورزند که با هویت و شخصیت مخصوص خود دل او را به دست آورند.

در انتها باید گفت داستان هورایزن با وجود برخی مشکلات ریز و با اینکه در کل روایتی بی‌نقص و فوق‌العاده نیست و احتمالا می‌توانست هرچه بهتر و جذاب‌تر باشد، آنچنان در شخصیت‌پردازی، دنیاسازی و ارئه سوال‌ها و جواب‌های داستانی نسبت به نسخه قبل پیشرفت کرده که لایق ستایش باشد و بتوان آن را در کل داستانی زیبا با روایتی فکرشده، خطاب کرد.

 

زیبایی از همه‌جای هورایزن می‌بارد!

 

مخاطب بخت‌برگشته پس از دیدن این لحظات اولیه، هنوز نمی‌داند که قرار است با چه منظره‌های روح‌نوازی در ادامه کار مواجه شود!!!

 

موسیقی و صداگذاری: ندای گوش‌نواز طبیعت

فوربیدن وست نه‌تنها در صداگذاری انواع مظاهر طبیعت چون ندای وزش باد یا حرکات درختان و... نسبت به نسخه قبلی، پیشرفت قابل ملاحظه‌ای دارد و نیز صداگذاری انواع ربات‌ها، برخورد سلاح‌ها و مبارزات دنیای خود را به بهترین شکل انجام داده‌ است بلکه شامل یک آلبوم موسیقی شنیدنی با چند‌ قطعه فوق‌العاده و به یادماندنی می‌شود.

سایر قطعات آلبوم هم در طول تجربه بازی و در مواقع مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرند و همگی از کیفیت مثال‌زدنی و خوبی، بهره می‌برند.

اما موردی که فوردبیدن وست در عرصه صداگذاری به طرز فوق‌العاده‌ای انجام داده و اصلی‌ترین برگ برنده‌ی آن در این زمینه، نقش‌آفرینی و صداپیشگی بی‌نظیر و دقیق صدابازیگران در‌ قالب شخصیت‌های مختلف بازی است، فوربیدن وست نه‌تنها با افتخار شامل برترین و احساسی‌ترین اجرای اشلی برچ تا به امروز در قالب شخصیت ایلوی می‌شود بلکه ستارگانی همچون کری آن ماس (Carie Anne Moss) را نیز در تیم خود دارد و صداپیشگان سایر کاراکترها هم همگی به طرزی باورپذیر و ملموس وظیفه خود را به انجام رسانده‌اند.

در این میان می‌توان به اجرای‌ فوق‌العاده خود کری آن ماس و بازیگر نقش سایلنس (Sylens) و آلوا (Alva) اشاره کرد که در کنار صداپیشه کوتالو و... به طرزی مثال‌زدنی در زنده کردن و هویت بخشیدن به شخصیت خود، موفق شده‌اند.

 

ترینیتی محبوب ماتریکس برگشته تا این بار در دنیایی پسارستاخیزی، ما را با هنرنمایی خویش، شگفت‌زده کند.

 

سازهای مورد استفاده در آهنگ‌سازی فوربیدن وست به سبک و سیاق نسخه قبلی ترکیبی از سازهای الکترونیک، ویالون و انواع سازهای بادی و کوبه‌ای است که به خوبی موفق به تداعی حس آرامش‌بخش و آمیختن المان‌های قطعات عناوین سایبری با آواهای طبیعت و موسیقی مدرن شده است.

در نهایت Forbidden West علاوه بر اینکه مشکل و ایراد خاصی در زمینه موسیقی و صداگذاری ندارد، توانسته است که کیفیت فوق‌العاده‌ای را ارائه کند و تاثیری ماند‌گار در اذهان مخاطبان خود برجای بگذارد.

 

آلوا از شخصیت‌های جدید و دوست‌داشتنی هورایزن، قهرمانان زن هورایزن برای دوست‌داشتنی بودن نیازی به پوشش عجیب و غریب و چهره‌‌ای به‌شدت زیبا ندارند.

 

گرافیک: خیره‌کننده، زیبا، یک دستاورد بزرگ هنری!

مدت زمان قابل توجهی از عرضه کنسول‌های نسل جدید می‌گذرد ولی علاوه بر چند عنوان انگشت‌شمار، هیچ اثر دیگری‌ موفق‌ به ارائه گرافیکی‌ واقعا نسل نهمی و استفاده لایق توجه از قدرت سخت‌افزاری کنسول‌های نسل نهم نشده بود اما Horizon Forbidden West در حالی تبدیل به دستاوردی بزرگ و اولین اثر نسل نهمی حقیقی با جلوه‌های بصری به شدت خیره‌کننده می‌شود که سونی همین چند ماه قبل با Ratchet And Clank: Rift Apart، مرزهای گرافیکی مدیوم گیم را به طرز محسوسی تکان داده بود ولی این بار حتی روی دست خود بلند می‌شود و هورایزن جدید با چنان کیفیت بصری پرجزئیات، شکوهمند و دنیای بزرگ و خیره‌کننده‌ای پا به میدان می‌گذارد که تا حدود زیادی عظمت و زیبایی آن باور نکردنی است.

البته سونی آن‌قدر با بیشتر انحصاری‌های خود، مرزهای گرافیکی صنعت گیم را جابجا کرده است که امروزه دستاورد و گام بزرگ گوریلا گیمز چندان هم برای طرفداران پلی‌استیشن، عجیب و دور از انتظار نمی‌نماید.

در ادامه به دقت جزئیات و ریزه‌کاری‌های فوق‌العاده این شاهکار‌ گوریلا گیمز‌ را زیر ذره‌بین خواهیم برد و از این خواهیم گفت که‌ چرا و چگونه هورایزن فوربیدن وست، از نظر گرافیکی، برترین بازی تاریخ ویدئو گیم (بدون در نظر گرفتن تاریخ عرضه) است.

 

پوشش‌گیاهی پوشش‌گیاهی و باز هم پوشش‌گیاهی!

 

محیط‌های هورایزن به شکل عجیبی زنده و پویا هستند.

 

از لحاظ فنی جدیدترین انحصاری سونی مشکلات ریزی دارد که باعث آزرده شدن لحظه‌ای پلیر می‌شوند گرچه روی تجربه کلی مخاطب تاثیر چندانی نمی‌گذارند و در مقابل نقاط قوت متعدد اثر، اهمیت خود را از دست می‌دهند.

از جمله این مشکلات کوچک می‌توان به دیر لود شدن بافت برخی دورنما‌ها، ظاهر شدن ناگهانی برخی اشیا و انیمیشن غیرطبیعی و ضعیف شکستن امواج در برخورد با تخته سنگ‌ها اشاره کرد.

البته که بیشتر این مشکلات تا همین امروز هم که مقاله را می‌نویسم رفع شده‌اند و بی‌شک گوریلا و سونی به برطرف ‌کردن آن‌ها ادامه خواهند داد ولی به هر حال نقد باید بر اساس نسخه تجربه شده صورت بگیرد.

دیگر بخش‌های فنی بازی عموما عمل‌کرد شایان توجهی را رقم زده‌اند از جمله استفاده خوب از قابلیت‌های دوال سنس در هنگام aim با سلاح‌های گوناگون، سواری گرفتن از روبات‌های متنوع بازی‌ و override کردن و... که به خوبی حس و حال متفاوت و مورد نیاز هر یک از این فعالیت‌ها را منتقل می‌کند و حتی تاجایی پیش می‌رود که حس و حال کنترل هر یک از رباب‌های بازی تا حدود زیادی متفاوت با دیگری است و مخاطب در حال استفاده از یکی، به لطف دوال سنس کاملا سنگینی رباب مورد نظر را احساس می‌کند و در ربات دیکر حس پرواز یا حرکات چالاک و سریع را می‌چشد.

لودینگ سریع و پشتیبانی از رزولشن حقیقی 4k و ری‌تریسینگ و موشن بلور، همگی گوشه دیگری از قابلیت‌هایی هستند که گوریلا به خوبی از عصاره آن‌ها بهره برده است.

ایراداتی مثل باگ، کراش، لگ، افت فریم و... به ندرت در دست‌پخت جدید گوریلا گیمز یافت می‌شوند و در کل هورایزن در این بخش عمل‌کرد قابل قبولی دارد.

با وجود گستردگی عجیب نقشه بازی، استودیو سازنده به تک‌تک جزئیات این جهان پهناور بها داده و روی کوچک‌ترین سبزه‌ها و برگ‌های بازی تا تک‌تک شعاع‌های نور خورشید و بازتاب آن‌ها کارکرده و می‌توان گفت به خوبی از‌ قدرت هیولاوار پلی‌استیشن 5 استفاده کرده است.

گرافیک هنری هورایزن فوربیدن وست در یک کلام زیبا، بزرگ، باشکوه، پر جزئیات و بدون شک قدمی بزرگ برای صنعت گیم است اما می‌پرسید چرا؟

 

به سوی افق

 

نورپردازی و سایه‌زنی فوق‌العاده بازی

 

خب، پاسخ این سوال می‌تواند بسیار طولانی باشد اما در کوتاه‌ترین حالت ممکن باید گفت گوریلاگیمز که در جریان طراحی مراحل و محیط‌های بازی از کمک کوجیما پروداکشنز (Kojima Productions) هم بهره برده است، یک تابلوی نقاشی تمام‌عیار برای به رخ کشیدن قدرت گرافیکی پلی‌استیشن پنج خلق کرده است.

هورایزن در مواردی مثل طراحی پوشش‌گیاهی و فیزیک ابرها عملا استاندارد جدیدی را برای مدیوم بازی تعریف می‌کند و به جرئت می‌توان گفت حتی یک سبزه تنها که در میان جنگل‌های استوایی و انبوه هورایزن روییده است به قدری طبیعی است و به اندازه‌ای روی آن کار شده است که باور کردن اینکه در حال مشاهده یک سبزه یا خزه معمولی در داخل یک بازی ویدئویی هستیم سخت می‌نماید.

گوریلا برای طراحی تمامی ابرها، صخره‌ها، گیاه‌ها‌ و... بر خلاف رسم رایج بیشتر بازی‌ها نه از عکس بلکه از مدل‌های سه‌بعدی استفاده ‌کرده که بیشتر آن‌ها به طرز دستی رسم شده‌اند و بعضا اسکن آن‌ها از روی نمونه‌های طبیعی صورت گرفته که پیاده‌سازی این پروسه برای تیم سازنده بی‌شک بسیار پرهزینه و طاقت‌فرسا بوده است ولی به هرچه زیباتر و طبیعی‌تر شدن گرافیک بازی انجامیده و تلاش‌های گوریلاگیمز به نتیجه رسیده است.

طراحی هنری بازی صرفا در طراحی مظاهر طبیعت نمی‌درخشد بلکه در طراحی تک‌تک محیط‌های داخلی و خارجی و همه‌ی ربات‌های متعددخود از جزئیات خیره‌کنده و طراحی پرجزئیات و بی نظیری برخوردار است.

 

تنوع محیطی در هورایزن بیداد می‌کند و دنیای پهناور بازی، انواع اقلیم‌های صحرایی، ساحلی، آمازونی_ استوایی و... را در بر می‌گیرد.

 

تنوع محیطی، یکی‌ دیگر‌ از همان بخش‌هایی است که هورایزن در آن به طرز خیره‌کننده‌ای خوش می‌درخشد.

زیبایی محیط بازی به یکی از محیط متعدد آن یا یکی از ساعات خاص شبانه‌روز محدود نمی‌شود و غیر از مشکلات بسیار ریزی که در زمینه رنگ بندی شب‌ها نسبت به روزها وجود دارد، در تک‌تک محیط‌های خود از جنگل‌های آمازونی با درختان انبوه گرفته تا محیط‌های سرپوشیده و سایبری داخلی، از صحراهای بزرگ و علفزارهای سرسبز تا کوهستان‌های برفی و مناطق ساحلی، از مرداب‌ها، تالاب‌ها، چشمه‌ها و باتلاق‌ها‌ و... همه و همگی طراحی پر جزئیات و خیره‌کننده‌ای دارند.

مه‌ یکی‌ دیگر از‌ پدیده‌هایی است که گوریلا با بهره‌برداری از توانایی موتور گرافیکی بی‌نظیر دسیما (Decima) موفق به طراحی و پیاده‌سازی فوق‌العاده طبیعی و زیبای آن شده است، ترسیم سنگ‌ها، صخره‌ها، خزه‌ها، آبشارها و... نیز همگی‌ به اندازه‌ای طبیعی و چشم‌نواز  هستند که مدیوم گیم تا کنون مثل و مانند آن‌ها‌ را کمتر دیده است.

فیزیک و حرکات درخت‌ها‌ (گاهی فکر می‌کنم درخت‌های دنیای هورایزن از درخت‌های شهر خودم نیز طبیعی‌تر هستند.) آب، ‌بدن کاراکترها و در کل تمامی اشیای متحرک بازی به قدری طبیعی، روان، صیقل‌کاری شده و زیبا صورت گرفته که نه‌تنها می‌توان هورایزن را بهترین نمونه در این زمینه نامید، بلکه کلاس درسی تمام‌عیار برای تمامی بازی‌های نقش آفرینی بعد از خود به شمار می‌رود.

ابرها، ربات‌ها و دیگر اجسام و افراد و موجودات جهان فوربیدن وست هم از این قاعده مستثنا نیستند.

در کل کیفیت بصری عنوان مورد بحث نه‌تنها در حد و اندازه تمامی انتظارهای به وجود آمده است که در بیشتر موارد ورای انتظار هاست، به طوری که در طی تجربه حدودا 60 ساعته‌ام از بازی، بارها و بارها کنار یک صخره، پرتگاه یا درخت نشسته‌ام و چندین دقیقه تنها و تنها مبهوت لذت بردن از چشم‌انداز پیش‌رو و دور و اطراف خود شده‌ام و تک‌تک جزئیات شگفت‌انگیز‌ آن را از نظر گذرانده‌ام.

 

اگر با دقت به تک‌تک اجزای این صحنه نگاه کنید، غیر ممکن است متوجه جزئیات و ریزه‌کاری‌های تنیز تکسچرها و عمق بافت‌های بازی نشوید.

 

طراحی چهره فوق‌العاده ایلوی!
ملکه کماندار و دوست‌داشتنی مجمع قهرمانان سونی

 

هورایزن یکی از پهناورترین و زیبارین مپ‌های تاریخ بازی‌های ویدئویی را دارد که با انواع زیست‌بوم‌های متفاوت پر شده و به لطف رنگ‌بندی، قاب‌بندی و نورپردازی فوق‌العاده بازی، هر متر مکعب آن به خودی خود و بدون اغراق یک تابلوی نقاشی فوق‌العاده است.

گوریلا در زمینه نورپردازی و سایه‌زنی علاوه بر توجه و و وسواس تمام روی کوچک‌ترین جزئیات، از پیشرفته‌ترین تکنولوژی ممکن بهره برده و زاویه و انعکاس تابش آفتاب، تاثیر آن بر دورنما‌ها و نماهای داخلی و خارجی و تشکیل سایه‌ها به طرزی بی‌سابقه،  زیبا و طبیعی از کار درآمده‌ است.

اما جدا از زیبایی فوق‌العاده و جزئیات شگفت‌انگیز محیط بازی که تابلویی زیبا و بزرگ از ترکیب عناصر سایبرپانک با چشم‌اندازهای طبیعی و نمایه‌های زندگی بدوی را به وجود آورده است، فوربیدن وست در چهره‌پردازی و اسکن دقیق حالات و حرکات اجزای چهره و بدن شخصیت‌های خود سنگ تمام گذاشته است و در این مهم تا جایی پیش رفته که در بسیاری از مکالمات اصلی داخل کات سین‌های بازی، شخصیت‌ها نیاز زیادی‌ به دیالوگ ندارند بلکه با استفاده از زبان بدن و حرکات چهره خود و حتی با یک نگاه و یا لبخند ساده به بهترین شکل ممکن منظور و احساس مدنظر خود را منتقل می‌کنند.

فیزیک طبیعی و دقیق حرکات اجزای بدن شخصیت‌ها در لحظات گیم‌پلی از دیگر‌ نکاتی است که بیش از پیش، کیفیت بی حد و حصر هورایزن و دسیما در طراحی شخصیت‌ها را به ما نشان می‌دهند.

نکته جالب اینکه بلندپروازی گوریلا به همین جا هم محدود نشده و با ترسیم و شکل‌دهی فوق‌العاده پرجزئیات تمامی آیتم‌ها، سلاح‌ها و لباس‌ها هم ادامه پیدا کرده است.

کارگردانی هنرمندانه کات‌سین‌ها با توجه به نقش سینماتوگرافی و تکنیک‌های سینمایی چون زاویه دوربین و... دیگر عاملی است که به هرچه سینمایی‌تر شدن اثر می‌انجامد ولی هورایزن تنها در کات‌سین‌های خود سینمایی به نظر نمی‌رسد بلکه حرکات تمامی روبات‌ها، استفاده از سلاح‌ها و حتی سیستم سوارکاری اثر به سینمایی‌ترین شکل ممکن پیاده‌سازی شده‌اند.

در نهایت هورایزن در صاحت بصری مثل تمام بخش‌های دیگر‌، پیشرفت قابل توجهی را نسبت به شماره قبلی خود به انجام رسانده و شروعی شکوه‌مند بر نسل نهم را رقم زده است.

در عین حال بازی مذکور از جمله معدود آثاری است که به خسته نکردن چشم مخاطب بها می‌دهد و هر لحظه فضا و محیط جدیدی را جلوی روی مخاطب می‌گذارد که یکی از دیگری زیباتر است، حتی زیبایی‌های فورییدن وست با اتمام آن نیز به پایان نمی‌رسد و مخاطب تا لحظه آخر و حتی بعد از آن در حال کشف کردن است و پس از اتمام خط داستانی اصلی و بخشی از مراحل فرعی، شخصا هنوز هم فضای بزرگی روی مپ برایم جهت اکتشاف و بازدید نخست، باقی مانده بود که همین به خوبی تنوع و گستردگی محیطی اثر را می‌رساند‌.

طراحی محیط‌های آزمایشگاهی و‌... نیز‌ طبق الگوی محیط‌های باز به شکل خوبی انجام پذیرفته‌اند ولی مشخصا به اندازه آن‌ها زیبا نیستند و در آخر هورایزن با دادن آزادی تمام به مخاطب خود در کشف و جستجوی یکی از چشم‌نوازترین دنیاهای ویدئوگیمی‌ تجربه‌ای ناب و به یادماندنی را تقدیم او می‌کند که از زیبایی و جزئیات یکسانی در طی لحظات کات‌سین ‌های متعدد و گیم‌پلی طولانی خود بهره می‌برد، تجربه‌ای ماندگار، شاهکاری تاثیرگذار و دستاوردی بزرگ.

اثری که موفق به خلق شخصیت‌ها و دنیایی شده است که به لطف انیمیشن‌ها، فیزیک و جزئیات خارق‌العاده به کار رفته در آن به شکل بی‌سابقه‌ای زنده، پویا، زیبا و شگفت‌آور می‌نماید.

 

گوشه‌ای از مپ بزرگ و شکوه‌مند اثر

 

جزئیات طراحی چهره و اسکن صورت و بدن تنها مختص به شخصیت اصلی بازی نمی‌شود.

 

گیم‌پلی: عمیق، گسترده، جذاب و تکامل یافته

گیم‌پلی نسخه قبلی Horizon با وجود نقاط قوت مختلف و موهبت مکانیزم جذاب تیراندازی با کمان ایلوی، شامل چند نقطه ضعف اساسی می‌شد که جلوی به بار نشستن تمام و کمال خلاقیت و زحمات تیم سازنده را می‌گرفت.

من جمله این مشکلات می‌توان به مراحل فرعی نه‌چندان جذاب و تکراری و همین طور عدم بالانس آسیب وارد شده بین نیزه و کمان و مکانیزم معمولی و مشکل‌دار مبارزه نزدیک با نیزه را اظافه کرد.

از مشکلات دیگر بازی قبلی، هوش مصنوعی ضعیف دشمنان انسانی و ضعف سیستم مخفی‌کاری بود.

خبر خوب اینکه گوریلا این بار نه‌تنها نود درصد مشکلات ذکر شده در بالا را به کلی برطرف کرده بلکه با اظافه کردن المان‌های متعدد و جذاب باعث هرچه هیجان‌انگیز و لذت‌‌ بخش‌تر  شدن گیم‌پلی اثر خود شده است.

این بار با سیستم طراحی مراحل فکرشده و هوش‌مندانه‌ای طرف هستیم که به شکلی زیرپوستی و دل‌نشین مخاطب را ملزم به استفاده از انواع تجهیزات و مهارات خود و انجام فعالیت‌های متنوع زیادی برای تکمیل یک ماموریت می‌کند.

به طوری که گیم‌پلی و داستان به خوبی در هم ذوب می‌شوند و موسیقی هم به شکل زمینه‌ای دل‌نواز و روح‌انگیز در می‌آید و نتیجه یک تجربه صمعی‌_ بصری بی‌نظیر است.

این رویه در خصوص مراحل فرعی بازی مورد بحث هم صدق می‌کند و اکثر مراحل فرعی هورایزن فوربیدن وست علاوه بر دادن پاداش و متاریال‌های به درد بخور و xp به جهت دست‌مزد اتمام مرحله، از پیش‌زمینه داستانی خوبی نیز بهره می‌برند که من‌باب آشنایی بیشتر مخاطب با رازها و جوانب گوناگون زندگی شخصیت‌های مختلف و کشف مناطق متعدد دنیای اثر را فراهم می‌آورد، چه بسا بعضا حتی متوجه رازهای مهمی هم درباره گذشته و کلیت دنیای بازی هم بشویم مانند ماموریت Forgotten Legacy.

علاوه بر همه‌ موارد فوق و طبق الگوی ترسیم شده در بالا، ماموریت‌های فرعی هم عموما شامل فعالیت‌های متنوعی مثل صخره‌نوردی، مبارزه، مخفی کاری، جستجوی محیط و... می‌شوند و مخاطب را محدود به یک فعالیت خاص برای اتمام مرحله نمی‌کنند.

البته همچنان تعدادی از مراحل فرعی تا حدودی حوصله سربر هستند که همین مورد باعث می‌شود که فوربیدن وست در پی‌ریزی مراحل فرعی به طور کامل بی‌ایراد نباشد.

 

ساخت تجهیزات جدید

 

انواع شاخه‌های skills

 

هوش مصنوعی انسانی اثر به شکلی مثال زدنی بهبود پیدا کرده و دیگر شاهد رفتارهای عجیب و غیرمنتظره دشمنان انسانی نیستیم و در کل می‌توان بیان کرد که فوربیدن وست در زمینه هوش مصنوعی، به خوبی عمل کرده و این مورد در خصوص تمام رباب‌های بازی هم صدق می‌کند.

اصولا تغییر فوق باعث بهبود چشم‌گیر و جذابیت هرچه بیشتر بخش مخفی‌کاری هم شده است که در نتیجه یکی دیگر از مشکلات نسخه پیشین حل شده و این بار شاهد معجونی شیرین از مبارزه و مخفی‌کاری هستیم.

قدرت نیزه این بار بالانس شده و از آسیب بسیار بالای آن کاسته شده که در نتیجه مخاطب بیشتر به استفاده از کمان در‌ رویارویی با ربات‌های ماشینی کوچک و دشمنان انسانی در جریان نبردها تمایل پیدا کرده که همین موضوع باعث تعادل هرچه بیشتر گیم‌پلی و مبارزات هورایزن شده است.

مکانیزم مبارزه با نیزه نیز به لطف کمبوهای بیشتر و روان‌تر و بالانس مناسب، اصولی‌تر از قبل شده ولی هنوز هم نبود و جای خالی یک سیستم دیفکت و دفع ضربات کارآمد در جریان مبارزات تن به تن احساس می‌شود که باعث می‌شود هم‌چنان نبردهای نزدیک بازی خالی از ایراد نباشند.

هسته گیم‌پلی هورایزن شامل فعالیت‌های بسیار متونع و متفاوتی می‌شود و تعداد زیادی از انواع تجهیزات و سیستم مهارت را هم در بر می‌گیرد.

بازی اجازه‌ی آزادی بالایی به مخاطب می‌دهد و شامل ده‌ها ساعت محتوای باکیفیت می‌شود که اتمام همه‌ی آن‌ها احتمالا بیش از 100 ساعت زمان می‌برد و مخاطب همواره چیزهای جدیدی برای اکتشاف دارد.

برخی تغییرات جزئی مثل حذف هزینه فست ترول (Fast Travel) از کمپ فایرها به یکدیگر به نتایج مثبت بزرگی انجامیده.

این بار درخت مهارت‌ها و بخش خرید و نیز ارتقای سلاح‌ها و لباس شخصیت، کامل‌تر از قبل شده و به لطف‌ سیستم بسیار جذاب job‌ها، مخاطب همیشه میل خود برای به دست آوردن قطعات مورد نیاز و خرید و ارتقای سلاح یا زره خود را حس می‌کند‌ و دائما‌ کارآمدی مهارات آنلاک شده با اکس‌پی‌ را روی تجربه خود حس می‌کند.

البته طبیعتا چندین ساعت طول می‌کشد تا این تصمیمات ثمره اصلی خود را نشان بدهند.

 

انواع روبات‌ها‌ برای override کردن وجود دارند.

 

گوشه‌ای از سیستم عظیم و ارتقا یافته پارکور بازی! آزادی مخاطب به هیچ شکلی در هورایزن محدود نمی‌شود و اغلب محیط‌های آن به شیوه‌های گوناگون قابل اکتشاف هستند.
مثلا هر کوهی قابل فتح کردن است‌.

 

منوی انتخاب کوئست‌ها و مراحل اصلی و فرعی و انواع فعالیت‌ها

 

فوربیدن وست پکیجی متعادل و جذاب از مکانیزم‌ها و سیستم‌های جذاب فراوانی است که همگی به خوبی و به اندازه در آن قرار گرفته و پیاده‌سازی شده‌اند.

پارکور و صخره‌نوردی، سیستم استفاده از قلاب، گاید و پرش از ارتفاع، سواری گرفتن از 12 ماشین مختلف با حس و حال مخصوص، کاوش در محیط‌های زیر آب با کپسول اکسیژن، مبارزه و مخفی‌کاری، جستجوی محیط به کمک focus به دنبال سرنخ‌ها، حل پازل‌های جذذاب محیطی و غیر محیطی، بیش از 80 ربات جذاب برای مبارزه، مکالمه، کرفتینگ، لوت کردن، پرواز روی‌ بال‌های یک روبات، تیرانداری سوار بر پشت یک روبات کرگدن شکل و.... همگی تنها بخش کوچکی از گستره فعالیت‌های متنوع و لذت‌بخشی است که هورایزن تقدیم به مخاطب ‌می‌کند و بعضی از آن‌ها به‌خصوص موارد انتهایی، در هیچ بازی دیگری دست‌کم به این کیفیت یافت نمی‌شوند‌.

چاله‌های مبارزات تن به تن برای کشف مهارات و فن‌های بیشتر، حمله به اردوگاه‌های ربل‌ها (Rebels) و... نیز پاره‌ای از فعالیت‌ها و اهداف قابل انجام در نقشه و دنیای بازی هستند.

احترام سونی به سلیقه‌ها و اقشار مختلف لایق تحسین و ستایش است و در فوربیدن وست شاهد انواع درجات سختی و انواع تنظیمات و فعالیت‌های مختلف هستیم، به طوری که سونی با قرار دادن سیستم‌های تماما بالانس و متعدد، سعی کرده به تمامی افراد احترام بگذارد و هر مخاطبی را به تجربه اثر تشویق کند.

در نهایت عنوان Horizon Forbidden West با وجود پیشرفت‌های زیادی که در حوضه گیم‌پلی متحمل شده، به وضوح تبدیل به تجربه‌ای جذاب و ماندگار شده است که من آن را وارث به حق ویچر 3 می‌خوانم.

هورایزن ترکیب دوست‌داشتنی و ملموسی از پیوند سرگرمی و هنر، سایبر و طبیعت، مدرنیته و گذشته به دست می‌دهد و در کل لایق ستایش مخاطب است.

 

گوشه‌ای از زیبایی‌های غرب ممنوعه را مشاهده کنید

 

جمع‌بندی

جدیدترین ساخته گوریلا گیمز با وجود پیشرفت‌های خود‌ نسبت به نسخه قبلی، تبدیل به شاهکاری به‌ یاد ماندنی می‌شود که از مشکلاتی چون برخی مراحل فرعی حوصله سربر، کم‌کاری ریز در برخی بخش‌های داستان، نبود سیستم دیفکت و برخی مشکلات فنی ریز رنج می‌برد اما‌ به قدری بزرگ، شکوه‌مند، متنوع و خیره‌کننده است که تبدیل به تجربه‌ای مانگار می‌شود و بر لوح ضمیر مخاطب برای همیشه حک می‌شود.

روبات‌های فراوان با طراحی بی‌نقص و مکانیزم‌های خاص خود که 12 تای آن‌ها قابل اورراید و سواری کردن است، گرافیک هنری شاهکار و بی‌بدیل، داستانی گیرا با شخصیت‌پردازی باورپذیر (البته برخی شخصیت‌ها مثل اریک (Erik) هنوز جای کار داشتند) و پلات‌توئیست‌های درگیرکننده، موسقی و صداگذاری قوی، صد ساعت محتوای لایق تجربه، مراحل اصلی و فرعی جذاب و ده‌ها فعالیت‌ قابل انجام، همگی گوشه‌ای از محتوایی است که هورایزن به مخاطب خود ارائه می‌دهد.

فوربیدن وست یک نقش‌آفرینی جذاب و یک دستاورد گرافیکی بزرگ و تجربه‌ای به شدت لذت‌بخش است که در پایان تجربه این اثر شگفت‌انگیز را به تمامی دوست‌داران نفش‌آفرینی‌های مدرن و دوست‌داران سرگرمی و هنر پیشنهاد می‌کنیم.

نقاط ضعف: برخی مشکلات فنی ریز مثل دیر و ناگهانی لود شدن برخی بافت‌ها – کم‌کاری در نیمه ابتدایی داستان و پردازش برخی شخصیت‌ها – نبود سیستم دیفکت کارآمد در مبارزات نزدیک – پاره‌ای از مراحل فرعی ساختار حوصله سربری دارند

نقاط قوت: گرافیک هنری شگفت‌آور، پیش‌گام و بی‌بدیل – فیزیک فوق‌العاده اجزای محیط و شخصیت‌ها – استفاده خوب از قابلیت‌های کنسول‌های نسل جدید – صداگذاری و به‌خصوص صداپیشگی بی‌نظیر و فوق‌العاده صدابازیگران – موسیقی خوب – روایت و داستان گیرا، درگیرکننده و جذاب با پاسخ‌ها و سوال‌های به‌موقع و تاثیرگذار – تکمیل داستان نسخه قبلی – مشتاق گذاشتن مخاطب برای ادامه داستان از همین حالا – سیستم مبارزات و مخفی کاری جذاب و کارشده – پازل‌های محیطی خلاقانه – قابلیت‌های فراوان و جذاب – ده‌‌ها ساعت محتوای لایق توجه – طراحی مراحل و هسته جذاب الگوی مراحل اصلی و فرعی – دنیاسازی پویا، زنده و شگفت‌انگیز

 

Score: 9.5 / 10