نقد و بررسی بازی Life is Strange: True Colors – شبیهساز تصمیمگیری در دنیای واقعی

بقلم: سهند خانمحمدی
سری بازی Life is Strange یکی از بهترین مجموعههای بازی در زمینه تصمیمگیری است. حال آخرین بازی از این فرنچایز چندی پیش منتشر شد. ما در این مقاله قصد داریم تا به نقد و بررسی بازی Life is Strange: True Colors آخرین بازی عرضه شده از سری Life is Strange بپردازیم.
آخرین بازی از این سری توسط شرکت Dontnod ساخته شده است. مانند دیگر بازیهای این فرنچایز در آن شخصیت اصلی شما یک قابلیت غیرطبیعی دارد. برای مثال از آنها میتوان به بازگرداندن زمان یا خواندن ذهن افراد اشاره کرد. حال در آخرین نسخه از این سری بازی توانایی شما فهمیدن و حس کردن احساسات دیگران است. به این معنا که شخصیت اصلی این بازی یعنی Alex میتواند احساسات دیگران را درک کرده و بر اساس آن اطلاعاتی بدست آورد.
به طور کلی این بازی اکثر ایرادات بازیهای قبلی این سری را برطرف کرده و عناصر بسیار زیادی به این بازی اضافه کرده است. Life is Strange: True Colors از دیگر بازیهای این فرنچایز نه تنها جذابتر بوده، بلکه بسیار کاملتر و پختهتر از موارد قبلی است.
اما حال بیایید تا به طور دقیق به نقد و بررسی این بازی بپردازیم.
داستان؛ اولین مورد نقد و بررسی Life is Strange: True Colors
اول کار به سراغ داستان این بازی خواهیم رفت. به طور کلی این مورد را میتوان یکی از نقاط قوت True Colors دانست. داستان این بازی به شدت غنی و هیجان انگیز است. مخصوصاً اینکه تصمیمات شما تأثیر به شدت زیادی روی آن گذاشته و میتوانند به طور کلی جهت آن را عوض کنند. همین تأثیر باعث میشود تا شما به تجربه دوباره این بازی ترغیب شوید.
جدا از آن به طور کلی داستان پیچیدگیهای خاص خود را دارد اما برخلاف دیگر بازیهای تصمیمگیری آنچنان از واقعیت زندگی ما دور نیست. بسیاری از چالشهایی که در این بازی وجود دارند در زندگی عادی ما نیز وجود دارند.
اما داستان بازی از چه قرار است؟ شما در این بازی نقش Alex را بازی میکنید. نوجوانی که در کودکی مشکلات زیادی داشته اما در عین حال تواناییهای خاصی نیز دارد. ویژگی خاص الکس این است که میتواند احساسات افراد را مانند هالهای در اطراف آنها دیده و حتی میتواند آنها را حس کند. در ابتدای بازی شما میبینید که او وارد یک شهر کوچک شده تا زندگی خود را دوباره از نو آغاز کند.
از همان ابتدا شما با بسیاری از کرکترها آشنا میشوید. یکی از مهمترین آنها برادر الکس به نام Gabe است. او از افرادی است که نه تنها در انتخابهای شما تأثیر بسیاری داشته بلکه به طور کلی نقش مهمی در داستان بازی دارد. زمانی که در بازی بیشتر پیش بروید میبینید که در همین شهر کوچک تعداد زیادی راز وجود دارد. شهروندان این محیط کوچک تلاش میکنند تا با کمک الکس به رازهای این شهر پی ببرند.
به طور کلی شاید داستان کمی کلیشهای به نظر برسد اما اصلاً اینگونه نبوده و بعد از تجربه آن متوجه خواهید شد که عناصر بسیاری در آن وجود داشته که جذابش بکنند. یکی از این عناصر چندین انتهای متفاوت است.
گیمپلی؛ تصمیم، تصمیم، تصمیم
ببینید، همانطور که گفتیم این بازی یک بازی تصمیمگیری است،ی پس تمرکز گیمپلی نیز روی انتخابهای شماست. انتخابهایی که به شدت روی گیمپلی و داستان بازی تأثیر داشته و حتی باعث شده چندین انتهای متفاوت داشته باشد. اما به جز آن به طور کلی شما فعالیت چندانی در این بازی ندارید. سازندگان بازی تلاش کردهاند تا آزادی شما را در آن بیشتر بکنند اما به طور کلی جوری نیست که شما دستتان از بازی کردن خسته شود.
اکثر بازی در Cut sceneها جریان داشته که کمی خسته کننده است. اما این بازی به گونهای نیست که شما را به طور کامل درگیر کند و بیشتر یک تجربه آرام بخش است. شما به نوعی روی صندلی خود تکیه داده و با تمرکز انتخاب میکنید که الکس چه کند. سازنده این بازی نیز تمام تلاش خود را کرده تا مانع خسته کنندگی این بازی شود. برای مثال در بخشی از این بازی شما یک تئاتر بازی کرده که در آن عناصر RPG دیده میشود. این مورد ولی جزو معدود موارد هیجان انگیز در True Colors بوده و بیشتر بازی شما به معاشرت الکس و تصمیمات او نگاه میکنید.
یکی از بخشهای به شدت جذاب گیمپلی، توانایی خاص الکس است. بازی تمام تلاش خود را کرده تا آنچه او حس میکند را به شما انتقال دهد و نسبتاً موفق هم بوده است. برای مثال عصبانیت افراد رنگ قرمز داشته و زمانی که شما انتخاب میکنید تا حس او را درک کنید انیمیشنهای خاصی اجرا میشود تا شما به طور کامل با این حس خاص الکس ارتباط برقرار کنید.
یکی از بزرگترین ایرادات این بازی وجود تعداد زیادی موارد بیهوده است. به این معنا که شما حس میکنید سازنده در تلاش بوده تا True Colors را طولانی کند تا حس یک بسته الحاقی را به گیمر ندهد. برای مثال در همان ابتدای بازی شما مشاهده میکنید که الکس قصد دارد کیف خود را خالی کند. او برای هر موردی که از کیف در آورده یک داستان میگوید و یاد یک خاطره میافتد. مشکل اینجاست که به جز یکی از این موارد که Journal او است بقیه اصلاً اهمیتی نه در داستان و نه در گیمپلی بازی دارند. یکی از بخشهای سخت نقد و بررسی Life is Strange: True Colors هم همین موارد بیهوده بودند.
به طور کلی گیمپلی True Colors مشابه چیزی است که در گذشته از این فرنچایز دیدهایم. با این تفاوت که استعداد خاص الکس باعث شده تا از دیگر موارد این سری بازی جدا شود. همینطور اینکه به طور واضح شما میتوانید تلاش سازندگان را برای جذاب کردن این بازی ببینید.
شخصیت پردازی؛ یکی از بهترین قسمتهای True Colors
ببینید در یک بازی تصمیمگیری، به شدت شخصیتها اهمیت دارند. اگر هم دقت کرده باشید قطعاً دیدهاید که تمرکز اصلی بازی سازان این سبک روی شخصیتها است. به دلیل اینکه شما بر اساس رفتار کرکترها تصمیم گرفته و حتی ممکن است یکی از آنها را بُکشید.
True Colors نیز از این قانون مستثنی نبوده و به شدت روی شخصیتها تأکید دارد. هر کرکتر در این بازی داستان مخصوص خود را داشته و الکس نیز در زندگی همه آنها نقش کلیدی دارد. شخصیت پردازی خود الکس به عنوان یک نوجوان که در کودکی مشکلاتی داشته و اثرات آنها هنوز روی او مانده، بی نظیر است. انیمیشن صورت، طراحی و دیالوگها به شدت با شخصیت او تطبیق داشته و میتوان حدس زد که از این شخصیت چنین کارهایی سَر بزند.
اما به جز الکس تمام شخصیتهای جانبی هم بسیار خوب ساخته شده و همگی ویژگیهای خاص خود را دارد. در این میان ارتباط عجیب Gabe و الکس نیز بسیار خوب نمایش داده شده و به گونهای است که شما تمام تلاش خود را میکنید تا تصمیمات شما باعث ناراحتی Gabe نشود.
گرافیک این بازی؛ همان سبک همیشگی Life is Strange
در بحث گرافیکی این بازی را نمیتوان پیشرفتهترین مورد ساخته شده دانست. با این وجود اصلاً گرافیک True Colors کم یا ضعیف نیست. به طور کلی سری بازی Life is Strange از یک سبک خاص بهره میبرند. به طوری که حالتی کارتونی داشته اما از طرفی هم بسیار به جزئیات در این بازی دقت شده است. گرافیک True Colors قطعاً نسبت به بازیهای قبلی پیشرفت چشمگیری داشته است.
این پیشرفت را میتوان در محیط آن مشاهده کرد. شهر کوچکی که True Colors در آن جریان دارد به شدت زیبا بوده و جزئیات بسیاری دارد. این شهر حس دلنشینی را به بازیکن القا کرده و باعث میشود که شما به گشت و گذار در آن علاقهمند شوید. به شخصه خیلی دوست داشتم که میتوانستم در دنیای این بازی آزادانه بگردم اما خب به دلیل سبک بازی این اتفاق ممکن نبود.
از لحاظ گرافیک شخصیتها تمام تمرکز سازندگان این بازی روی صورت کرکترها بوده است. به طوری که انیمیشن صورت الکس آنقدر دقیق است که شما دردی که حس میکند را درک میکنید. این انیمیشنها به گونهای دقیق هستند که حتی ظریفترین احساسات افراد را شما متوجه خواهید شد.
از طرفی هم توانایی خاص الکس بسیار خوب نمایش داده شده که باعث میشود شما به استفاده مدام از آن ترغیب شوید. به طور کلی از لحاظ گرافیکی این بازی از نسخههای قبلی Life is Strange الگو میگیرد اما بهبودهای بسیاری داشته است اما اگر انتظار دارید تا با این بازی قدرت کنسول نسل جدید خود را به رخ دوستانتان بکشید، انتخاب درستی نکردهاید.
موسیقی این بازی لیاقت ستایش دارد!
در بحث صداگذاری و موسیقی این بازی بسیار خوب عمل کرده است. به طوری که موسیقیهای این بازی با شرایط موجود مرتبط بوده و حس بسیار خوبی را به شما میدهد. افکتهای صدایی نیز بسیار خوب و مطابق با اعمال شما است. حتی یک افکت صدا وجود دارد که زمانی که شما تصمیمی بگیرید که روی داستان بازی تأثیر دارد، این افکت پخش خواهد شد.
از لحاظ موسیقی نیز شما با موارد آشنایی روبرو خواهید شد. برای مثال در جایی الکس شروع به خواندن آهنگی میکند که کاملاً با شرایط او همخوانی دارد. به نوعی شما با این آهنگ از درد الکس مطلع شده و میفهمید که او با چه مشکلاتی روبرو است. به نوعی میتوان گفت که در True Colors به بهترین حالت از موسیقی استفاده شده و یکی از نقاط قوت این بازی است.
حرف آخر
نقد و بررسی بازی Life is Strange: True Colors از آنچه که تصور میکردم مثبتتر شد. به دلیل اینکه به شخصه از بازیهای قبلی این سری لذت نبرده و با دید خوبی آن را شروع نکردم. اما هرچه پیش رفت به آن بیشتر علاقهمند شده و این بازی توانست نظر من را به طور کلی در مورد سری بازی Life is Strange عوض کند.
اگر به دنبال نهایت هیجان و شرایط خاص در تصمیمگیری هستید، این بازی مخصوص شما نیست. داستان این بازی کاملاً واقعگرایانه بوده و میزان کمی بخشهای تخیلی دارد. تصمیمات شما همان مواردی هستند که شما در دنیای واقعی نیز با آن روبرو خواهید شد. به همین دلیل است که تیتر این متن را «شبیهساز تصمیمگیری در دنیای واقعی» نامیدم. به دلیل اینکه امکان دارد شما با این شرایط روبرو شوید.
شاید بتوان گفت که 60 درصد این بازی در Cutscene پیش میرود. شما باید به آنها دقت کنید تا بتوانید انتخابهای درستی بکنید. اما به طور کلی به شدت تجربه آرام بخش و لذت بخشی است. شما با کرکترهای این بازی ارتباط برقرار کرده و دلتان نمیخواهد آنها را آزرده کنید. اما در انتها انتخابهای شما نتایجی دارد که مطلوب همگان نیست.
در انتها باید گفت که تلاش سازندگان Life is Strange برای این بازی بسیار ستودنی است. آنها تمام تلاش خود را کردند تا بهترین تجربه را به شما ارائه دهند. تجربهای که حتی با اتمام آن شما همچنان در این فکر هستید که اگر انتخاب دیگری میکردید چه میشد. پس اگر نسخههای قبلی از آن را بازی کردهاید و خوشتان نیامده، یک شانس دیگر به Life is Strange بدهید. من مطمئن هستم که True Colors نظر شما را عوض خواهد کرد. حتی شما را مجبور خواهد کرد تا دوباره آن را بازی کرده و تصمیمات کاملاً متفاوتی بگیرید.
نکات مثبت:
- داستان بسیار خوب
- چالشهای جذاب
- موسیقی عالی
- شخصیت پردازی عالی
نکات منفی:
- گرافیک متوسط
- وجود اعمال بیهوده
- حضور برخی باگها
نوشتن نظر